صبح جمعه رسيده از راه و
در فراق تو بر لبم آه است
ندبه ي چشمهاي باراني
ذكر «أين بقية الله» است
**
بي تو دلهاي ما چه سرگردان
بي تو احوالمان پريشان است
«العجل يا بن فاطمه» ديگر
جان به لب هاي ندبه خوانان است
**
روي دوشت عباي پيغمبر
وارث ذوالفقار مولايي
مي رسي با طنين «جاء الحق»
مي كني كعبه را تماشايي
**
تو بيا تا معرفي گردد
در جهان برترين آئين ها
پرچم حق در اهتزاز آيد
جمع گردد بساط توهين ها
**
آخر اين روزهاي محنت بار
غم تو از شماره بيرون است
شده بي حرمتي به ساحت عشق
آه از اين ماجرا دلت خون است
**
باز هم كينه ي شياطين و
باز هم غربت رسول الله
دل عالم چگونه تاب آورد
بشكند حرمت رسول الله
**
اين جماعت ز نسل آنهايند
كه به شخص نبي ستم كردند
ساحتش را به تهمت هذيان
چه وقيحانه متهم كردند
**
بعد از او كينه ها نمايان شد
تا كه حق علي شود انكار
أجر او را چه خوب أدا كردند
كوثرش بين آن در و ديوار ...
**
فتنه اي در مدينه برپا شد
كه زد آتش به خانه ي زهرا
از همان شعله ها غروبي سوخت
خيمه هاي امام عاشورا
**
آن امامي كه مرهم زخمش
شده شمشير و تير و سرنيزه
پيكرش غرق خون رها ماند و
سر او آفتاب بر نيزه
**
خون اين كشته خونبها دارد
مي رسد وارثي كه در راه است
ندبه ي چشمهاي باراني
ذكر «أين بقية الله» است
۲۳:۵۱
- ۸۸۶ بازديد
- ۰ نظر