شعر6

جلسه ي هفتكي هيئت وديعة الحسين (عليه السلام ) - قم

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۳

شعر6

اين را به هواي كربلا پُست كنم

يا اينكه به مشهدالرّضا پُست كنم؟

يك نامه نوشته ام برايت بي بي!

اين را به نشاني كجا پست كنم؟

بسم الله الرّحمن الرّحيم

بي بي! سلام، شب شده و كرده ام هوات

گفتم يكي دو خط بنويسم كه از صفات،

كم كم زلال تر شوم و مثل آينه

روحم جلا بگيرد و از بركت دعات

مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان

مثل فرشته ها بزنم بال در هوات ...

بانوي خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو

از زخم هاي كهنه تر از چادر سيات،

كه خاكي است و بوسه شلاق مي خورد

از آتشي كه شعله زد از گوشه ردات...

مولا كجاست؟ زخم دلش را چه مي كند،

آن شير زخم خورده صحراي عاديات؟

از من سلام و عرض ارادات و بندگي

حتما ببر به خدمت چشمان مرتضات...

ما را ملال نيست به جز دوري شما

خوبند بچه هام ... به قربان بچه هات...

جانم فداي زخم تو اي كاش پشت در،

زير فشار خرد كننده خودم به جات-

بودم كه تازيانه و سيلي به من خورد،

تا از كبود فاجعه مي دادمت نجات

يا اينكه زهر شعله آتش به من رسد

خاكسترم بسازد و ريزد به خاك پات...

اما چه حيف، روي تو نيلي شد و من آه ...

ماندم به حسرتي كه دهم جان و دل برات ...

من نذر كرده ام كه شود پهلوي تو خوب

من نذر كرده ام كه خدايم دهد شفات

اين نامه محتوي كمي خاكي تربت است

مال زمين زخمي غم، مال كربلات

گفتم برايتان بفرستم كه تا مگر

مرهم شود براي همان زخم شانه هات ...

قربان اين غمت كه گره خورده بر دلم

قربان اين جنون كه مرا مي دهد حيات

يك لحظه صبر كن و ... ببين راستي... عزيز

بين من و شما نكند خط ارتباط،

يك لحظه قطع گردد و سرگشته تر شوم،

لطفا بگير دست مرا، اِهدِنَا الصِرّاط...

مي ترسم اينكه گم بكنم شهر ندبه را

مي ترسم اينكه گم بكنم كوچه سَمات

مي ترسم اينكه باز در انجام واجبات

يا اينكه در تداوم ترك محرّمات

از من قصور سر زند واي واي واي

شرمنده تو گردم و آن چشم پر حيات...

بي بي! مباد آن كه فراموشتان شود

جان حسين جان حسن حاجت گدات...

خيلي ببخش طول كشيد و اذان صبح-

آمد و اين موذن و حيِّ عَلَي الصّلات ...

من هم كه با اين همه واگويه خواني ام

خيلي شدم مزاحم ساعات اِلتجات

پس بيشتر عزيز! مزاحم نمي شوم

قربان چشم هاي هميشه خدا نمات ...

بلوار نخل، كوچه هفتم، پلاك شعر

باشد نشان خانه من توي كائنات

چشم انتظارمت كه جوابي به من دهي

با دست خط سبز، كه جان را كنم فدات

دارد تمام مي شود اين نامه ... والسلام

امضاء   خط فاصله   ايوب  خاك پات

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.